اگرخواهی سگی رامشغول کنی ، تکه چوبی بینداز به دور، میبینی که آن را به دهان میگیرد ودوباره نزد صاحبش باز میگردد.اما وقتی خدا چیزی به انسان دهد وانسان دنبال آن برود ، خیلی کم پیش آمده که به درگاه او بازگردد، آیا انسان ازیک سگ کمتراست؟
سلام
نمیدانم شما خواننده این متن ، در کدام قسمت این کره خاکی مستقرهستید و جنس هایتان بر چند نوع است ولی ما در خاک پاک چهار جنس مختلف داریم که هر کدام رفتار خاصی دارند . این چهار جنس عبارتند از :
پسران جهنمی تمام فکر و ذکرشان گول زدن و فریب دادن دختر مردم است ، اصلا فرقی ندارد که آقا پسر دانشجو ، دانش آموز ، بیسواد و .... باشد ، در هر حال همیشه بچه مایه دارند ، بابا جانشان شهردار است ، از بین صدها دختر فقط دنبال شمای عتیقه افتاده اند ، اهل نامردی نیستند ، ..... و صد البته همه شان یک دوست دختر داشته اند که به عشقشان پشت کرده و با دیگری رفته .
اما در واقع زمین و زمان را به هم میدوزند و راست و دروغ را بهم میبافند تا قاپ دخترک بینوا را بدزدند و .... (بقیه اش خودسانسوری شد) .
مردان جهنمی موجودات غریبی هستند ، آنها خودشان را خدای مطلق ، پاک و نجیب مطلق ، مرد خدا ، دلسوز همه ، دور از همه بدی ها ، دوستدار زن و زندگی ، و .... میدانند .
وای در واقعا هر کاری که دلشان میخواهد میکنند و جوابگوی هیچ کس نیستند . در حالیکه دائما چشمشان اینور و آنور میچرخد و تا فیها خالدون زن و دختر دیگران را دید میزنند و مدام چشمشان دنبال زن و دختر دیگران است ، ولی چنانچه بفهمند زن و دخترشان حتی برای لحظه ای به موجود مذکری فکر کرده (و یا بدتر از آن حرف زده) ، خونش را حلال شمرده و در دم تکه تکه اش میکنند .
دختران جهنمی هم برای خودشان مارمولکی هستند ، دختران جهنمی هیچ وقت با هیچ پسری حرف نزده اند و شما اولین هم صحبت مذکرشان هستید ، اصلا پول و ثروت برایشان مهم نیست ، صد تا خواستگار دکتر و مهندس دارند که هیچ کدامشان مرد زندگی نیستند غیر شمای مشنگ ، نماز و دعایشان ترک نمیشود ، .... و تنها چیز مهم برایشان عشق واقعی است .
اما در واقع از پیش این دعا نویس پیش آن یکی میروند ، هزار جادو و جنبل میکنند ، هزار و یک بار بصورتشان ماله میکشند ، .... ، تا مگر یک پسر ابله بطرفشان بیاید و .... .
زنان جهنمی زن زندگی هستند ، با نداری شوهر میسازند ، فامیل شوهر را تحمل میکنند ، نعوذ بالله هرگر فکر خیانت به شوهرشان به سرشان نمیزند ، اهل حسادت ، چشم و هم چشمی ، بی حیایی ، .... نیستند ." .
اما
در واقع کارشان حسادت به زندگی این و آن ، دخالت (فضولی هم گفته شده) در
کار دیگران ، گفتگو (و ایضا بدگویی) درباره دیگران ، و .... است .
سلاح
های آنان یکی اشک شان است که دم دستشان است ، یکی هم زبانشان که تلخ تر از
فلفل هندی است و پنبه معروفی که جهت بریدن سر مرد جماعت بکار میبرند .
?) قصص الصلاة - ص
بی تو بهار هم دلگیره اصلا بهار هم می میره.
بهار آمد اما هنوز من در سردی پاییز و زمستانم....بهاریم کن ای
پروردگار بهار..هنوز در حسرت جوانه ای هستم که عطر بهار را برایم
بیاورد..ای شکافنده دانه ها..مرا هم به نسیمی سبز کن..
الهی!
دانی که بی تو هیچکسم..دستم گیر که در تو رِسم..به ظاهر قبول دارم به باطن
تسلیـم نه از خصـم بـاک دارم و نه از دشمن بیـم...اگر دل گـوید چرا؟ گـویم سر
افکنده ام و اگرعقل گوید چرا؟
گویم که من بنده ام
مِهر تو به مُهر خاتم ندهم...............وصلت به دَمِ مسیح مریم ندهم
عشقت به هزار باغ خرم ندهم............یکدم غم تو بهر دو عالم ندهم